يه ديگ كله پاچه ميذارن جلوي طرف

ميگن چه جوري ميفهميم كدوم مال كدوم سره؟

ميگه كف يه پاچه رو قلقلك ميديم ميبينيم كدوم سرميخنده...

من هفتصدباراشتباه نكردم.

من يك بارهم اشتباه نكردم.

من زماني موفق شدم كه هفتصدراهي

راكه موفقيت اميزنبوداصلاح كردم

هرگاه راهي راكه عمل نميكردحذف كردم

وراهي راپيداكردم كه كارميكرد.....

خيالت راحت.ديگراشكي نيست كه

به بالينت بريزدواحساس راشكوفاكند

تنهابغضيست كه با فرورفتنش حسرت

در چشمانم ميتازد......

تو

تنها

نشسته اي كنار پياده رو

ومن

ارزوي عابر شدن را به گور ميبرم....

ميدوني رسم زندگي چيه؟

من چشم ميذارم تو ميري با يكي ديگه....

زكويت رفتم و الماس طاقت بر شكستم

برو با يار خود بنشين كه من بار سفر بستم

كه بعد رفتنم جانا هزار افسوس خواهي خورد

فلاني يار خوبي بود و من قدرش ندانستم

لحظه ها را ميگذرانيم تا به خوشبختي برسيم

قافل از اينكه خوشبختي همان در كنار ان لحظه ها بودكه ماگذرانديم...

گاهي پرستيدن عبادت نيست

بااينكه سرروي مهر ميذاري

گاه براي ديدن عشقت

بايد سراز روي مهر برداري

خداقسمت همه شما دوستان بكنه.

اون جمعه كه گذشت نه پنجشنبه قبلش رفته بودم بهشت زهرا......

روزم سپري شد به اميدي كه شب ايد

شب امد وديدم به دلم تاب و تب امد

اي دوست دعا كن من بيچاره مبادا

در حسرت ديدار تو جانم به لب ايد

كهنه فروشي داد ميزد:چراغ شكسته ميخريم

كفشهاي پاره ميخريم.اسباب كهنه ميخريم...

بي اختيار داد زدم كهنه فروش:قلب شكسته ميخري؟!

تازماني كه به فردا اميدواري اقتدار ازآن توست

انچه كرم ابريشم انرا پايان زندگي ميپندارد

درنظرپروانه اغاز زندگيست.....

مردم درشهر براي امدن باران دعا ميكردند غافل از اينكه

خدا در فكر كودكي ست كه چكمه هايش سوراخ است.

شايد نشود به گذشته بازگشت و يك اغاز زيبا ساخت

ولي ميشودهم اكنون اغازكرد و يك پايان زيباساخت....

ميچسبه....